دیگر آن مجنون سابق نیستم
آن بیابان گرد عاشق نیستم
اینک از اهل نسیم و سایه ام
با تب صحرا موافق نیستم
با سلامی با خیالی دل خوشم
در تکاپوی حقایق نیستم
بس کنید اصرار را، بی فایده ست
من برای عشق لایق نیستم
مرغ عشق فخر فروشي نکن ...
معشوق تو نيز به لطف قفس است که وفادار مانده ... !
ایــن روزهآ....
نَــبضَـم کُــند می زَنـَـد...
قَــلـبَم تیــر می کِــشَـد...
دارَم صِــدآی خُــرد شُـدَنِــ اِحــسـآسـم رآ
لـآ بِـ لـآی چَــرخ دَنــدِه هـآی زِنــدِگـی می شِـنَــوَم...
بی خیالی...
همیشه نمی شود زد به بی خیالی
و گفت تنهـــــــــــا آمده ام ٬ تنهـــــــا می روم...
یک وقت هایی ٬ شاید حتی برای ساعتی یا دقیقه ای ٬کم میاوری ! ...
دل وامانده ات یکـــــــــــــ نفر را می خواهد .........!
زندگی را باید از گرگ آموخت وبس
گرگ با همنوعانش شکار میکند
خو میگیردزندگی میکند
ولی چنان به آنان بی اعتماد است که شب هنگام خواب با یک چشم باز میخوابد
شاید گرگ معنی رفاقت را خوب درک کرده است..............
چه معنـــــى دارد
زندگى...!؟
وقتى كه هیچ اتفاقى
من و تو را
سر راه هم قرار نمى دهد !!
چشمهایتان را باز کنید!
خوب بگردید!
شاید جایی در رابطه ی عاشقانه ی شما هم نوشته شده باشد
Made In China
دستگاه مشترك مورد نظر ،
از دست " دوستت دارم " های دروغ تو خاموش است ؛
لطفا دیگر تنهایش بگذار !
آهای لعنتی
قـَـلــبــَم سَـنــگـیــنــی مـیــکـُنـَد!
بــه گـمــانـَـم داری روی احــســاسـَـم راه مــیــرَوی .
حالا تو همه ی کلاس های زبان جهان را برو
چه فایده
که زبان مرا نمی فهمی؟
بی خیال است…
خیلی بی خیال…
همان کسی که…
تمام خیال من است…
. . هنوز هم ، حوالی خواب های . . .
. . . شبانه ام پرسه میزنی . . .
. . . لعنتی . . .
. . . دیر وقت است ، آرام بگـــــــیر . . .
. . . بُگذار یک امشب را آسوده بخوابم . .
بس که بد دیدم ز یاران به ظاهر خوب خود
بعد از این بر کودک دل سخت گیری می کنم
کاش میدانستم این سرنوشت را چه کسی برایم بافته....
آن وقت به او میگفتم یقه را آنقدر تنگ بافته ای که....
بغضهایم را نمیتوانم فرو ببرم
. . . دلم نه عشق میخواهد نه احساس قشنگ . . .
. . . نه ادعاهای بزگ نه بزرگهای پر ادعا . . .
. . . دلم یک دوست میخواهد که بشود با او حرف زد . . .
. . . و بعد پشیمان نشد . . .
گــاهــی وقــتــهــا مــجــبــوری اَحــمـق بــاشـی !
رویِ کــاغـَـذ مــیــنــویــســم
دَســتــهــایِ تـــُـو . . .
و رویِ آن دســت مــیــکــشــم
واژه عشق چه هرزه رفته ! ! !
. . . این روزها هر احساس بی سروپایی را . . .
. . . . عشق می نامند . . . .
چرا میگویند "ها" علامت جمع است؟
"تن" را با "ها" جمع میکنی خودت میمانی و خودت........
لبخند من نشان از رضایت نیست
گاهی لبخند میزنم
تا در خود له شدن مرا حس نکنی..
"یڪـــ طــرفـﮧ بودטּ "
ـہَـمـﮧ چیــز را نـابــود مے ڪُـند ؛
از خیابـــاטּ گــرفتــﮧ . .
تــا رابطــﮧاَشـــ !
سرد است اما
سرما نمی خورم
تو نگران نباش
کلاهی که سرم گذاشتی
تا گردنم را پوشانده است
چـه رســم ِ تلخــي سـت
تــــو ، بــي خـــبـر از مــن !
و
تمـــام ِ مـن ، درگـــير ِ تــو
مـحکــم باش
وقتی خیلی نرم شوی ؛
همه خـَمـَت می کنند !
حتی کسی که انتظار نداری ...
